درباره ی کتاب گزارش یک آدم ربایی: گابریل گارسیامارکز نویسنده ی کتاب گزارش یک آدم ربایی می گوید در ماه اکتبر سال ۱۹۹۳ ، ماروخا پاچون و شوهر او ، آلبرتو ویامیزار، به من پیشنهاد دادند تا کتابی درباره ربوده شدن و اسارت شش ماهه او و تلاش های مجدانه شوهرش برای آزادی او بنویسم. پیش نویس اولیه را به پایان رسانده بودم که متوجه شدیم ممکن نیست این آدم ربایی را از نه فقره آدم ربایی دیگر که همزمان در کلمبیا اتفاق افتاده بود، جداگانه بررسی کنیم. در حقیقت، این آدم ربایی ها آنطور که ابتدا تصور می شد، ده فقـره آدم ربایی جداگانه نبود؛ بلکه یک آدم ربایی دسته جمعی بود که گروهی با هدفی مشخص، ده نفر را با دقت تمام، انتخاب کردند و این اقدام را انجام دادند. درک دیرهنگام ما، ما را بر آن داشت طرح و ساختار متفاوتی را به کارگیریم تا اینکه همه شخصیت های مدنظر، هویت دقیق و شخصیت واقعی خود را داشته باشند. برای روایت وقایع پیچیده، از راه حلی استفاده کردیم که نه خسته کننده بوده و نه طولانی، که البته در طرح اولیه قرار بود این گونه باشد...
دیدگاه خود را بنویسید